قبل از آن كه به بحث پيرامون ساز دف و تاريخچهی آن بپردازیم ذكر دو نكته را حائز اهميت يافتيم. اول آن كه به دليل كهن بودن تاريخ سازهای كوبهای اكثر نشانههای مربوط به تاريخ پيدايش اين قبيل سازها همراه با افسانهها و روايات تعريف میگردد كه ذكر اين گونه نشانها حتی با ذكر مأخذ مورد بررسی هم نمیتوانسته و نمیتواند حكماً در جهت روشن شدن قديمی ترين زمان مستند در بكارگيري اين سازها باشد. كه در اين ميان دف به علت شكل ظاهری و نحوهی نوازندگی به نظر می آيد از تاريخ جوانتری نسبت به تاريخ كهن سازهای همگروه خود برخوردار باشد.
دوم آن كه ما در اينجا از حجاری ها و نقاش هایی كه بر روي ديوارها و ظروف يافته بوديم به عنوان مدرک استفاده ننموديم كه خود دو دليل داشت: اول آن كه مدارک ديگری كه محكمتر و قابل استنادتر باشند در دست داشتيم و ديگر نيازی به استفاده از اين نقشها به عنوان شاهد جايز نمی نمود كه اين خود بر دليل دوم استوار گشت و آن اينكه كمان بزرگ يا به قول پهلويان «كمبر» بسيار شبيه به دف مدور می باشد و جز در چند نكته ظريف در شكل ظاهری و در شيوهی نوازندگی (كه در نقشی بر ديوار مشخص نيستند) نمیتوان بين آنها تفاوتی قائل شد. (اين در صورتی است كه به تصوير كشيده شود.) همچنين در فرهنگها و دائرهالمعارفهای بسيار به يک نكتهی جالب توجه و از ديدگاه ما عجيب برخورد نموديم و آن اينكه تقريباً تمامی آنها بين دف و دايره تفاوتی قائل نگرديده بودند يا دايره و امثال آن را نوعی دف دانسته بودند.
شايد اين به دليل آن باشد كه مردم بومی پس از آشنا شدن با اين ساز بنا به سليقهی خود در ساختمان آن تغييراتی دادند و بعضاً بر آن نامگذاری هايی مطابق فرهنگ و زبان خود نمودند مانند نام «دايره» در زبان فارسی كه دارای مفهومی واضحتر از «دف» يا «دوپ» نزد ايرانيان داشته است.
در كل میتوان اينگونه گفت كه تمامی سازهايی كه نوازندگی آن بدين صورت است و يا نحوهی ساختن و ساختمان ظاهری آن شبيه به دف است به نوعی زير مجموعهی ساز دف شناخته میشود.
برای مثال در فرهنگ دكتر محمد معين در هامش كلمهي دف نقش دايرهی زنگی به چشم میخورد و در فرهنگ بهدينان در مقابل كلمهی «دپ» نوشته شده است دف = داريه و يا در فرهنگ گيل و ديلم در مقابل كلمهی دف نوشته شده است: دايره زنگی و همچنين در فرهنگ مختصر اردو به فارسی در مقابل دف نوشته شده است دايره
در بين مزامير داود (ع) در مزمور 149 (و بسياري ديگر) در آيه (بند) 3 چنين آمده است: نام او را با رقص تسبيح بخوانند، با بربط و عود او را بسرايند.
همانند اين رقص تسبيح يا «رقص» در نزد صوفيان رقصی پديد آمده است و صوفيان مبادرت به چنين رقصی كه اصطلاحاً آنرا رقص سماع گويند، مینمايند و اين سماع يكی از برنامههای عملی مسلک تصوف است. حالت وجد و سماع در صوفيان ...
غالباً با شعر و موسيقی و يا سخنان دلكش پير آغاز میگردد و در هنگام سماع و در حلقه ذكر اين دف است كه با نوای خود سالک را تا مرحلهای از بیخودی پيش میبرد و از آنجاست كه سالک با هماهنگ كردن ريتم ذكر با نوای دف خواسته يا ناخواسته به هماهنگی با كل جمع سماع كننده می رسد و اينجاست كه دف مسبب رفتن به سماع و ايجاد خلسه و خلجان و نهايتاً وصال به حق میگردد و به همين دليل است كه هر گاه دفی در هنگام نواختن پاره میشود صوفيان بر دف لفظ شهيد را اطلاق مینمايند. در ارتباط با اهميت سماع مولوی چنين میگويد: چون مشاهده كرديم كه به هيچ نوع به طريق حق مايل نبودند و از اسرار الهی محروم میماندند به طريق الطافت سماع و شعر موزون كه طباع مردم را موافق افتاده است، آن معانی را در خورد ايشان داديم.
دف متشكل از يک بدنه ی استوانه ای قاب مانند چوبي است كه بر يک طرف آن پوست كشيده اند.از آنجا كه ارتفاع اين بدنه كم است گروه دف ها و دايره ها را در ساز شناسی ، سازهای دارای قاب می نامند و ما در بررسی آنها در توضيح بدنه ی ساز ، به جای "استوانه ای" از " بدنه ی قاب مانند" استفاده می كنيم.برای ساختن قاب دف ابتدا قطعه چوبی به طول تقريبی صد و هشتاد و عرض شش تا هفت و ضخامت يک و نيم سانتی متر را با قرار دادن در زير فشار و عبور دادن از ميان غلطك های مخصوص به صورت دايره در مي آورند و دو لبه ی آن را به طور موقت با ميخ به هم وصل می كنند تا قاب خشک شود.پس از خشک شدن ،ميخ موقت را در می آورند و دو طرف قاب را به صورت فارسی بر روی هم می گذارند و محكم می كنند.پس از دباغی ،پوست را چند روز در آب می گذارند تا كاملا نرم شود و بعد آن را می شويند و تميز می كنند و روی سطح خارجی قاب ،چسب يا سريشم می مالند و پوست را روی دهانه ی دف می كشند و می چسبانند.ضخامت پوست بايد همه جا يكسان باشد تا از همه جای دف صدای يكنواخت خارج شود.هرچه پوست كهنه تر باشد ايجاد ارتعاش در آن بهتر و كيفيت صدا مناسب تر خواهد بود.برای محكم تر كردن پوست بر روی قاب ،تعدادی گل ميخ فلزی در دور تا دور لبه ی قاب در فاصله های مساوی می كوبند.در لبه ی داخلی قاب نيز در فاصله های معين تعدادی قلاب يا ميخ كج شده ی فلزی می كوبند و به هر يک از آنها زنجيری مركب از سه رديف حلقه آويزان می كنند.رديف سوم حلقه ها مضاعف است يعنی دو حلقه به حلقه ی ميانی (دوم) متصل می شوند و بنابراين هر رديف زنجير از نظر تعداد حلقه ها به صورت 1،1،2 است.قطر دهانه ی دف ها تا حدودی متفاوت و ميانگين آن حدود پنجاه و پنج تا شصت سانتی متر است.
مولوی در اين ارتباط با ساز دف چنين می فرمايد:
مست شدند عارفان، مطرب معرفت بيا زود بگو رباعيی، پيش درآ، بگير دف
و برای ساز دف منزلت وشخصيتی خاص قايل گرديدند و به آن القاب و صفات متعدد نسبت دادند .
نظامی گنجوی - تشبيه دف به ساغر و می و گلاب دان: يكی بر جای ساغر دف گرفته يكی گلاب دان بر كف گرفته
حافظ ـ حكايت كنندهي اسرار عشق: حديث عشق كه از حرف و صوت مستغنی ست به نالهی دف و نی در خروش و ولوله بود
مولوي : ميا بی دف به گور من زيارت كه در بزم خدا غمگين نشايد
ويا
بی دف بر ما ميا كه ما در سوريم برخيز و دهل بزن كه ما منصوريم
اجزای ساختمانی دف به شرح زيرند :
1.بدنه ی چوبی قاب مانند 2 .يك قطعه پوست 3.تعدادی گل ميخ فلزی 4 .تعدادی قلاب فلزی 5 .حلقه های زنجير فلزی 6. .تسمه يا بند
جنس و موارد به كار رفته در ساختمان دف
قاب (بدنه) : چوب بيد ،چنار،نارنج و به ندرت گردو.بهترين چوب ،چوب تاک است زيرا هم سبک است و هم محكم ،و چون در مقابل سرما و گرما نيز مقاوم است كمتر كج می شود و تاب می خورد.
پوست : پوست بز و ميش مناسب ترند.برخی معتقدند بهترين پوست برای دف ،پوست آهوست.از پوست گوسفند و بز كوهی هم استفاده می شود.در برخی نمونه های جديد به جای پوست از تلق پلاستيكی استفاده كرده اند.
ميخ ها : آهن ، برنج يا مس.در قديم از ميخ چوبی وميخ فلزی معمولی استفاده می شد اما امروزه معمولا از گل ميخ های تزيينی استفاده می كنند.
قلاب ها : آهن يا مس
حلقه ها (زنجيرها) : برنج ، مس يا آهن
تسمه : چرم يا نخ
معرفی مقام های دف :
همانند سازهای زهی که دارای دستگاه مختلف می باشند ، ریتم های نوازندگی در دف نیز معمولاً در قالبی که آن را مقام می نامند اجرا می گردد .
1-حی االه 2- ذکر دایم 3 - دایم 4- حدادی 5- حی الله الله 6-دایم سریع 7 -گریان 8- هل گرتن 9-سه قزی 10- مداحی نوع اول 11- مداحی نوع دیگر
مقامهای دف محلی : بیداغی
1-سماعی 2- مولایی 3- عراقی 4- شای 5-تهلیله 6-لبلان 7-چیا 8-یورتمه 9 - خان امیری 10- پناهی 11- گرمیانی
پیش روی ماه ما مستانه یک رقصی کنید مطربا بهر خدا بردف بزن ضربی حزین